بریده‌ای از کتاب سیمای محمد اثر علی شریعتی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 18

آن که در سرمای زمستان ، بی پوشاک در خانه فاقه زده اش نشسته و کودکان معصومش را میبیند که از سرما میلرزند و لب هایشان کبود شده است و اشک بر گوشه چشمانشان افسرده است هرگز خانه و زن و فرزند را همچون بودا در جستجوی اتش خاموش رها نمی کند وی در جستجوی اتش فروزان است که زبانه بزند ، سوزاند و گرم کند

آن که در سرمای زمستان ، بی پوشاک در خانه فاقه زده اش نشسته و کودکان معصومش را میبیند که از سرما میلرزند و لب هایشان کبود شده است و اشک بر گوشه چشمانشان افسرده است هرگز خانه و زن و فرزند را همچون بودا در جستجوی اتش خاموش رها نمی کند وی در جستجوی اتش فروزان است که زبانه بزند ، سوزاند و گرم کند

4

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.