بریدهای از کتاب تفسیر عتیق نیشابوری (قصه ها) اثر عتیق بن محمد سورآبادی
1402/2/13
صفحۀ 146
بنی اسرائیل هارون را دوستتر داشتند از موسا، از بسیاری رفق که در هارون بود. موسا را گفتند: هارون را چه کردی؟ گفت: هارون بمرد. گفتند: لا بل تو او را بکشتی از حسد- که وی از تو نیکورویتر بود و به زبان فصیحتر و به دل مردمان دوستتر. موسا گفت: معاذالله که من برادر خویش را بکشم! لا بل به اجل خود بمرد. باور نداشتند. موسا را گفتند: اگر هارون را باز آری و اگر نه، ما تو را بکشیم! موسا با ایشان درماند. بر شد، بر سر کوهی شد، دعا کرد. خدای فریشتگان را فرمان داد تا تخت هارون را بر گرفتند و نزد بنی اسرائیل آوردند. و گویند خدای آنجا هارون را زنده کرد تا با موسا بیامد و با بنی اسرائیل عتاب کرد که: چرا موسای کلیم خدای را متهم میکنید به کشتن من؟ لا بل که من به اجل خویش بمردم. این بگفت و دیگر باره بمرد. آنگه بنی اسرائیل موسا را باور داشتند و بر مرگ هارون سالها نوحه کردند.
بنی اسرائیل هارون را دوستتر داشتند از موسا، از بسیاری رفق که در هارون بود. موسا را گفتند: هارون را چه کردی؟ گفت: هارون بمرد. گفتند: لا بل تو او را بکشتی از حسد- که وی از تو نیکورویتر بود و به زبان فصیحتر و به دل مردمان دوستتر. موسا گفت: معاذالله که من برادر خویش را بکشم! لا بل به اجل خود بمرد. باور نداشتند. موسا را گفتند: اگر هارون را باز آری و اگر نه، ما تو را بکشیم! موسا با ایشان درماند. بر شد، بر سر کوهی شد، دعا کرد. خدای فریشتگان را فرمان داد تا تخت هارون را بر گرفتند و نزد بنی اسرائیل آوردند. و گویند خدای آنجا هارون را زنده کرد تا با موسا بیامد و با بنی اسرائیل عتاب کرد که: چرا موسای کلیم خدای را متهم میکنید به کشتن من؟ لا بل که من به اجل خویش بمردم. این بگفت و دیگر باره بمرد. آنگه بنی اسرائیل موسا را باور داشتند و بر مرگ هارون سالها نوحه کردند.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.