بریده‌ای از کتاب ساعت بی عقربه اثر کارسون مکالرز

بریدۀ کتاب

صفحۀ 272

عجیب بود که مالون، که عاشق اشعار موزون و آهنگین بود، یاد آن سطرهایی افتاد که به خاطر سپرده بود: خطیرترین خطرها، یعنی از دست دادن خویشتن، چه بسا چنان آهسته و بی‌صدا بر ما بگذرد که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است؛ حال آنکه بی‌گمان متوجه هر فقدان دیگری می‌شویم، از دست دادن یک دست، یک پا، یک پنج دلاری، فقدان همسر یا هر چیز دیگری. تناقض نهفته در این ایده‌ها، که همچون زندگی خودش مهم و در عین‌حال معمولی بودند، به صدای گوش خراش برج ساعت شهر می‌ماند، همان‌قدر بی‌افت‌و‌‌خیز و بی‌روح.

عجیب بود که مالون، که عاشق اشعار موزون و آهنگین بود، یاد آن سطرهایی افتاد که به خاطر سپرده بود: خطیرترین خطرها، یعنی از دست دادن خویشتن، چه بسا چنان آهسته و بی‌صدا بر ما بگذرد که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است؛ حال آنکه بی‌گمان متوجه هر فقدان دیگری می‌شویم، از دست دادن یک دست، یک پا، یک پنج دلاری، فقدان همسر یا هر چیز دیگری. تناقض نهفته در این ایده‌ها، که همچون زندگی خودش مهم و در عین‌حال معمولی بودند، به صدای گوش خراش برج ساعت شهر می‌ماند، همان‌قدر بی‌افت‌و‌‌خیز و بی‌روح.

3

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.