بریدهای از کتاب هری پاتر و جام آتش اثر جی. کی. رولینگ
ط̸ا̸ه̸ا̸ ص̸ـ̸ב̸ا̸ق̸ت̸ (𝒯𝒶𝒽𝒶 𝒮ℯ𝒹𝒶𝓆𝒶𝓉)
1402/7/14
صفحۀ 377
هری به هاگرید زل زد و گفت:(( معلومه که هنوز هم می خوایم دوستت باشیم! نکنه فکر می کنی چیزهایی که اون ریتا اسکیتر گوساله...)) به دامبلدور نگاه کرد و فوری گفت:((ببخشید آقا.)) ؛ دامبلدور زل زد به سقف ، انگشت هایش را دور هم چرخاند و گفت:(( من یه لحظه شنوایی ام رو از دست دادم و اصلاً نشنیدم چی گفتی هری.)) ...
هری به هاگرید زل زد و گفت:(( معلومه که هنوز هم می خوایم دوستت باشیم! نکنه فکر می کنی چیزهایی که اون ریتا اسکیتر گوساله...)) به دامبلدور نگاه کرد و فوری گفت:((ببخشید آقا.)) ؛ دامبلدور زل زد به سقف ، انگشت هایش را دور هم چرخاند و گفت:(( من یه لحظه شنوایی ام رو از دست دادم و اصلاً نشنیدم چی گفتی هری.)) ...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.