بریده‌ای از کتاب صالحان اثر آلبر کامو

زینب

زینب

1403/5/21

بریدۀ کتاب

صفحۀ 25

کالیایف: فکر می‌کنن ديوونم، فکر می‌کنن هوایی‌ام. ولی من هم مثل اونا یه آرمان دارم. مثل اونا دلم میخواد خودم رو فدای آرمانم بکنم. من هم می‌تونم مثل اونا زرنگ باشم، تودار باشم، دروغ بگم، خودم رو بروز ندم. اما زندگی بازم به نظر قشنگه، محشره. من زیبایی رو دوست دارم، از خوشبختی خوشم می‌آد! واسه همینه که از استبداد بیزارم. چطوری می‌تونم اینها رو براشون توضیح بدم؟ انقلاب، آره، معلومه! ولی انقلاب واسه زندگی، واسه فرصت دادن به آدم‌ها که زندگی‌ کنن و از زندگی لذت ببرن، می‌فهمی؟

کالیایف: فکر می‌کنن ديوونم، فکر می‌کنن هوایی‌ام. ولی من هم مثل اونا یه آرمان دارم. مثل اونا دلم میخواد خودم رو فدای آرمانم بکنم. من هم می‌تونم مثل اونا زرنگ باشم، تودار باشم، دروغ بگم، خودم رو بروز ندم. اما زندگی بازم به نظر قشنگه، محشره. من زیبایی رو دوست دارم، از خوشبختی خوشم می‌آد! واسه همینه که از استبداد بیزارم. چطوری می‌تونم اینها رو براشون توضیح بدم؟ انقلاب، آره، معلومه! ولی انقلاب واسه زندگی، واسه فرصت دادن به آدم‌ها که زندگی‌ کنن و از زندگی لذت ببرن، می‌فهمی؟

9

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.