بریدۀ کتاب

ری‌را

1402/8/21

مردی که خورشید را دوست می داشت (زندگانی ونسان وان گوگ)
بریدۀ کتاب

صفحۀ 59

"مرا از این رو دیوانه می‌پندارند که می‌خواهم یک مسیحی حقیقی باشم. مرا چون یک سگ دنبال می‌کنند و از خود می‌رانند، و می‌گویند رفتار و کردارم شرم آور است، چرا که می‌خواهم از رنج بینوایان و تیره‌بختان بکاهم. نمی‌دانم چه باید بکنم. شاید هم حق با شما باشد، شاید هم من در این دنیا چیز بی‌ارزش و بیهوده‌ای باشم."

"مرا از این رو دیوانه می‌پندارند که می‌خواهم یک مسیحی حقیقی باشم. مرا چون یک سگ دنبال می‌کنند و از خود می‌رانند، و می‌گویند رفتار و کردارم شرم آور است، چرا که می‌خواهم از رنج بینوایان و تیره‌بختان بکاهم. نمی‌دانم چه باید بکنم. شاید هم حق با شما باشد، شاید هم من در این دنیا چیز بی‌ارزش و بیهوده‌ای باشم."

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.