بریدۀ کتاب
1402/7/6
4.3
22
صفحۀ 119
گزیده ی کتاب: دست های مرد از فرق سر عروسش پایین سریید و روی شانه های او آرام گرفت. --جان دلم اگر می دانستم این سفر آرامش جانت خواهد بود حتم بدان تو را همراه خودم می بردم. اما چاره چیست که هوای تابستان بسیار گرم است و راه بسیار ناهموار و مهمتر از همه آنکه من با مردان پا در راه سخت تجارت می گذارم و این سفر... گریه های آمنه کلام مرد را در دهانش گذاشت و اشک بود و اشک که شانه های عبدلله را خیس می کرد و بوسه بود و بوسه که بر موهای آمنه می نشست. آمنه تا سحر زیر نور چراغ به شویش نگاه کرده بود. می خواست به اندازه ی تمام روز ها و ماه هایی که قرار بود او را نبیند، نگاهش کند. http://eitaa.com/ketaberahooma
گزیده ی کتاب: دست های مرد از فرق سر عروسش پایین سریید و روی شانه های او آرام گرفت. --جان دلم اگر می دانستم این سفر آرامش جانت خواهد بود حتم بدان تو را همراه خودم می بردم. اما چاره چیست که هوای تابستان بسیار گرم است و راه بسیار ناهموار و مهمتر از همه آنکه من با مردان پا در راه سخت تجارت می گذارم و این سفر... گریه های آمنه کلام مرد را در دهانش گذاشت و اشک بود و اشک که شانه های عبدلله را خیس می کرد و بوسه بود و بوسه که بر موهای آمنه می نشست. آمنه تا سحر زیر نور چراغ به شویش نگاه کرده بود. می خواست به اندازه ی تمام روز ها و ماه هایی که قرار بود او را نبیند، نگاهش کند. http://eitaa.com/ketaberahooma
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.