بریدهای از کتاب در جبهه غرب خبری نیست اثر اریش ماریا رمارک
1404/3/28
صفحۀ 45
زمین برای هیچ کس به اندازهی سرباز معنا ندارد. وقتی سرباز خود را در آغوش آن پناه می دهد، وقتی چهره و اندامش را از ترس ترکشها در آن پنهان میکند، زمین تنها یاور، برادر و مادر اوست. سرباز وحشت و اشکهایش را در سکوت و امنیت زمین پنهان میکند، زمین به سرباز پناه میدهد و برای ده ثانیه رهایش میکند تا زندگی کند، بدود. ده ثانیه زندگی. دوباره او را پذیرا میشود و گاه برای همیشه. زمین! ز مین! زمین!
زمین برای هیچ کس به اندازهی سرباز معنا ندارد. وقتی سرباز خود را در آغوش آن پناه می دهد، وقتی چهره و اندامش را از ترس ترکشها در آن پنهان میکند، زمین تنها یاور، برادر و مادر اوست. سرباز وحشت و اشکهایش را در سکوت و امنیت زمین پنهان میکند، زمین به سرباز پناه میدهد و برای ده ثانیه رهایش میکند تا زندگی کند، بدود. ده ثانیه زندگی. دوباره او را پذیرا میشود و گاه برای همیشه. زمین! ز مین! زمین!
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.