بریده‌ای از کتاب پری دریایی اثر کیارا کس

بریدۀ کتاب

صفحۀ 200

_خواهش می‌کنم دهنم رو ببندین‌. الیزابت تکه‌ای از پیراهنش را پاره کرد و دور صورتم پیچید. پارچه را محکم جلوی دهانم گرفتم و بلندترین جیغی را که می‌توانست از بدن نحیفم بیرون بیاید، کشیدم. صدای زمختی که از ته گلویم بیرون آمد، با صدای ظریف و زیبای‌مان از آسمان تا زمین فرق داشت. البته صادقانه بود، چون بیشتر شبیه خودِ واقعی‌ام به نظر می‌رسید. نمی‌دانستم دردم را به چه روش دیگری از درونم رها کنم.

_خواهش می‌کنم دهنم رو ببندین‌. الیزابت تکه‌ای از پیراهنش را پاره کرد و دور صورتم پیچید. پارچه را محکم جلوی دهانم گرفتم و بلندترین جیغی را که می‌توانست از بدن نحیفم بیرون بیاید، کشیدم. صدای زمختی که از ته گلویم بیرون آمد، با صدای ظریف و زیبای‌مان از آسمان تا زمین فرق داشت. البته صادقانه بود، چون بیشتر شبیه خودِ واقعی‌ام به نظر می‌رسید. نمی‌دانستم دردم را به چه روش دیگری از درونم رها کنم.

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.