بریدۀ کتاب
1403/8/27
4.5
14
صفحۀ 237
عباس، محمد را در آغوش سکینه میگذارد و دستی بر سر هر دو میکشد و: -گمانت از چه روی مرا صدایم میکنند ابوالقربه؟ صاحب مشک اگر مشکش خالی از آب باشد و لبتشنگان پیرامونش بسیار، زیانکار است... پای بر رکاب میگذارد و بر اسب مینشیند: -گوشتان به صدای الله اکبر من باشد... امیدوارم با مشک پرآب بازگردم... اگر بازنگشتم، دیدارمان کنار حوض کوثر...
عباس، محمد را در آغوش سکینه میگذارد و دستی بر سر هر دو میکشد و: -گمانت از چه روی مرا صدایم میکنند ابوالقربه؟ صاحب مشک اگر مشکش خالی از آب باشد و لبتشنگان پیرامونش بسیار، زیانکار است... پای بر رکاب میگذارد و بر اسب مینشیند: -گوشتان به صدای الله اکبر من باشد... امیدوارم با مشک پرآب بازگردم... اگر بازنگشتم، دیدارمان کنار حوض کوثر...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.