بریده‌ای از کتاب مرحوم ماتیا پاسکال اثر لوئیجی پیراندلو

بریدۀ کتاب

صفحۀ 150

متوجه شدم که با وجود ظاهر عجیبم، وی می‌توانست مرا دوست بدارد. این فکر را حتی به خودم نیز نگفتم، ولی از آن شب به بعد، انگار رختخوابم نرم‌تر و اشیا نجیب تر و هوا سبک‌تر و آسمان آبی‌تر و خورشید درخشان‌تر بود.

متوجه شدم که با وجود ظاهر عجیبم، وی می‌توانست مرا دوست بدارد. این فکر را حتی به خودم نیز نگفتم، ولی از آن شب به بعد، انگار رختخوابم نرم‌تر و اشیا نجیب تر و هوا سبک‌تر و آسمان آبی‌تر و خورشید درخشان‌تر بود.

1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.