بریده‌ای از کتاب بابا لنگ دراز اثر جین وبستر

بریدۀ کتاب

صفحۀ 110

بابا من سرّ خوشبختی را پیدا کرده‌ام و آن این است که برای «حال» زندگی کن. افسوس گذشته را خوردن و به انتظار آینده به سر بردن غلط است بلکه باید از این لحظه حداکثر استفاده را کرد. من می‌خواهم هر ثانیه از زندگیم را خوش باشم و می‌خواهم وقتی که خوش هستم بدانم که خوش هستم. بعضی‌ها زندگی نمی‌کنند مسابقه دو گذاشته‌اند می‌خواهند به هدفی که در افق دوردست است برسند و در حالی که نفسشان به شماره افتاده می‌دوند و زیبایی‌های اطراف خود را نمی‌بینند. آن وقت روزی می‌رسد که پیر و فرسوده هستند و دیگر رسیدن و نرسیدن به هدف برایشان بی‌تفاوت است. ولی من تصمیم گرفتم که سر راه بنشینم و توده‌ای از خوشی‌های زندگی را ذخیره کنم، خواه نویسنده بزرگی بشوم یا نشوم،می‌بینید چه فیلسوفی از آب درآمده‌ام. جودی همیشگی شما

بابا من سرّ خوشبختی را پیدا کرده‌ام و آن این است که برای «حال» زندگی کن. افسوس گذشته را خوردن و به انتظار آینده به سر بردن غلط است بلکه باید از این لحظه حداکثر استفاده را کرد. من می‌خواهم هر ثانیه از زندگیم را خوش باشم و می‌خواهم وقتی که خوش هستم بدانم که خوش هستم. بعضی‌ها زندگی نمی‌کنند مسابقه دو گذاشته‌اند می‌خواهند به هدفی که در افق دوردست است برسند و در حالی که نفسشان به شماره افتاده می‌دوند و زیبایی‌های اطراف خود را نمی‌بینند. آن وقت روزی می‌رسد که پیر و فرسوده هستند و دیگر رسیدن و نرسیدن به هدف برایشان بی‌تفاوت است. ولی من تصمیم گرفتم که سر راه بنشینم و توده‌ای از خوشی‌های زندگی را ذخیره کنم، خواه نویسنده بزرگی بشوم یا نشوم،می‌بینید چه فیلسوفی از آب درآمده‌ام. جودی همیشگی شما

53

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.