بریده‌ای از کتاب ستاره های تابستان اثر ترا درمن

mahtisa🌙Kh

mahtisa🌙Kh

1404/6/18 - 12:46

بریدۀ کتاب

صفحۀ 265

«فکر کنم دفعه ی بعد باید حس واقعیت رو بهشون بگی و وانمود نکنی برات مهم نیست یا...» نفس عمیقی کشید و ادامه داد:«یا بخوای حست رو در قالب استعاره توی رمانت بنویسی.» همیلتون به او خیره شد و گفت:«از کجا فهمیدی؟»

«فکر کنم دفعه ی بعد باید حس واقعیت رو بهشون بگی و وانمود نکنی برات مهم نیست یا...» نفس عمیقی کشید و ادامه داد:«یا بخوای حست رو در قالب استعاره توی رمانت بنویسی.» همیلتون به او خیره شد و گفت:«از کجا فهمیدی؟»

4

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.