بریدهای از کتاب اختراع انزوا اثر پل استر
1403/9/14
صفحۀ 23
هروقت موقعیتی برایش زیادی سخت میشد، هر وقت احساس میکرد دارد مجبور میشود خودش را ابراز کند، با گفتن دروغ از زیرش در میرفت. در نهایت دروغها خودبهخود آمدند و به دلیل نفس خودشان زیاد شدند. اصل این بود که تا حد امکان چیزی گفته نشود. اگر مردم هرگز حقیقت را درباره او نمیدانستند، آنوقت نمیتوانستند آن را برگردانند و بعدها علیه خودش از آن استفاده کنند. دروغ راهی برای خرید مصونیت بود. آن وقت هنگامی که جلوی مردم ظاهر میشد، آنچه آنها میدیدند واقعا خود او نبود، بلکه شخصی بود که ابداعش کرده بود، مخلوقی مصنوع که او میتوانست ماهرانه کنترلش کند تا دیگران را کنترل کند. خود او نامرئی باقی میماند. عروسکگردانی بود که از جایی تاریک و تنها در پس پرده، نخهای شخصیت پنهانش را حرکت میداد.
هروقت موقعیتی برایش زیادی سخت میشد، هر وقت احساس میکرد دارد مجبور میشود خودش را ابراز کند، با گفتن دروغ از زیرش در میرفت. در نهایت دروغها خودبهخود آمدند و به دلیل نفس خودشان زیاد شدند. اصل این بود که تا حد امکان چیزی گفته نشود. اگر مردم هرگز حقیقت را درباره او نمیدانستند، آنوقت نمیتوانستند آن را برگردانند و بعدها علیه خودش از آن استفاده کنند. دروغ راهی برای خرید مصونیت بود. آن وقت هنگامی که جلوی مردم ظاهر میشد، آنچه آنها میدیدند واقعا خود او نبود، بلکه شخصی بود که ابداعش کرده بود، مخلوقی مصنوع که او میتوانست ماهرانه کنترلش کند تا دیگران را کنترل کند. خود او نامرئی باقی میماند. عروسکگردانی بود که از جایی تاریک و تنها در پس پرده، نخهای شخصیت پنهانش را حرکت میداد.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.