بریدهای از کتاب نامه های کوفی اثر سعید بیابانکی
1403/7/27
صفحۀ 53
تو رفته ای و غزلهای دیگری هم هست بمان که شاعر تنهای دیگری هم هست به جز هوای تو و شانه های آرامت برای گریه مگر جای دیگری هم هست؟ بیا و با نفس روشنت به مرده دلان بباوران که مسیحای دیگری هم هست به کام دل نرسیدیم اگر در این دنیا به این خوشیم که دنیای دیگری هم هست به گریه گفتمش ای ماه نیمه شب واکن اگر به میکده مینای دیگری هم هست به خنده ساغر ما را گرفت ساقی و گفت: برو رفیق که شبهای دیگری هم هست چقدر ساقی ما ساده بود میپنداشت که بی جمال تو فردای دیگری هم هست
تو رفته ای و غزلهای دیگری هم هست بمان که شاعر تنهای دیگری هم هست به جز هوای تو و شانه های آرامت برای گریه مگر جای دیگری هم هست؟ بیا و با نفس روشنت به مرده دلان بباوران که مسیحای دیگری هم هست به کام دل نرسیدیم اگر در این دنیا به این خوشیم که دنیای دیگری هم هست به گریه گفتمش ای ماه نیمه شب واکن اگر به میکده مینای دیگری هم هست به خنده ساغر ما را گرفت ساقی و گفت: برو رفیق که شبهای دیگری هم هست چقدر ساقی ما ساده بود میپنداشت که بی جمال تو فردای دیگری هم هست
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.