بریده‌ای از کتاب کافورپوش اثر عالیه عطایی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 158

راست می‌گفت. این خود زوال است. این که نگاه کنی و ببینی به آخر قصه‌ات رسیده‌ای و آدمهایت یکی یکی رفته‌اند پی کارشان. گفت «نویسنده‌ی آمریکای لاتین خوب تونسته با این زوالش کنار بیاد. همه رو از اول برده آخر و آخر رو به وسط چسبونده.» این را که می‌گفت، بلند می‌خندید. گفتم « نه آقا مجید، اون دردش رو بیشتر کشیده. هر لحظه آدم‌هاش رفته‌ن و برگشته‌ن.»

راست می‌گفت. این خود زوال است. این که نگاه کنی و ببینی به آخر قصه‌ات رسیده‌ای و آدمهایت یکی یکی رفته‌اند پی کارشان. گفت «نویسنده‌ی آمریکای لاتین خوب تونسته با این زوالش کنار بیاد. همه رو از اول برده آخر و آخر رو به وسط چسبونده.» این را که می‌گفت، بلند می‌خندید. گفتم « نه آقا مجید، اون دردش رو بیشتر کشیده. هر لحظه آدم‌هاش رفته‌ن و برگشته‌ن.»

14

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.