بریدۀ کتاب

زهرا فنایی

زهرا فنایی

7 روز پیش

یک سال بدون او
بریدۀ کتاب

صفحۀ 30

جن، آن اسب چوبی را یادت هست که در سال دوم داشتیم؟ والدینمان را وادار کردیم برای مان اسب های یکجور اسباب بازی بخرند و با آن ها همه جا پتیکو پتیکو می رفتیم. وانمود میکردیم دختر هایی گاو چران در صحرایی بی آب و علف هستیم که در آن از مدت ها پیش گنج فراوانی پنهان شده است.

جن، آن اسب چوبی را یادت هست که در سال دوم داشتیم؟ والدینمان را وادار کردیم برای مان اسب های یکجور اسباب بازی بخرند و با آن ها همه جا پتیکو پتیکو می رفتیم. وانمود میکردیم دختر هایی گاو چران در صحرایی بی آب و علف هستیم که در آن از مدت ها پیش گنج فراوانی پنهان شده است.

8

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.