بریده‌ای از کتاب غوغای غزل: از سنایی تا سایه اثر سیدمحمد تولیت

بریدۀ کتاب

صفحۀ 374

پیشِ رخ تو ای صنم کعبه سجود می‌کند در طلبِ تو آسمان جامه کبود می‌کند حسن ملائک و بشر جلوه نداد اینقدر عکسِ تو می زند در او حسن نمود می‌کند ناز نشسته با طرب،چهره به چهره،لب به لب گوشهٔ چشمِ مستِ تو گفت وشنود می‌کند ای تو فروغ کوکبم تیره مخواه چون شبم دل به هوای آتشت این همه دود می‌کند در دل بینوای من عشق تو چنگ می زند شوق به اوج می رسد،صبر فرود می‌کند آنکه به بحر میدهد صبرِ نشستنِ ابد شوق سیاحت و سفر همرهِ رود می‌کند دل به غمی فروختم پایه و مایه سوختم شاد، زیان خریده‌ای کاین همه سود می‌کند عطر دهد به سوختن، نغمه زند به ساختن وه که دلِ یگانه ام کارِ دو عود می‌کند مطرب عشق او به هر پرده که دست می‌برد پرده سرای سایه را پُر ز سرود می‌کند

پیشِ رخ تو ای صنم کعبه سجود می‌کند در طلبِ تو آسمان جامه کبود می‌کند حسن ملائک و بشر جلوه نداد اینقدر عکسِ تو می زند در او حسن نمود می‌کند ناز نشسته با طرب،چهره به چهره،لب به لب گوشهٔ چشمِ مستِ تو گفت وشنود می‌کند ای تو فروغ کوکبم تیره مخواه چون شبم دل به هوای آتشت این همه دود می‌کند در دل بینوای من عشق تو چنگ می زند شوق به اوج می رسد،صبر فرود می‌کند آنکه به بحر میدهد صبرِ نشستنِ ابد شوق سیاحت و سفر همرهِ رود می‌کند دل به غمی فروختم پایه و مایه سوختم شاد، زیان خریده‌ای کاین همه سود می‌کند عطر دهد به سوختن، نغمه زند به ساختن وه که دلِ یگانه ام کارِ دو عود می‌کند مطرب عشق او به هر پرده که دست می‌برد پرده سرای سایه را پُر ز سرود می‌کند

13

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.