بریده‌ای از کتاب تهوع اثر ژان پل سارتر

بریدۀ کتاب

صفحۀ 238

او در اوج سرخوشی است و من برایش کسی هستم که انگار هیچ وقت به او برنخورده ام؛ او یکهو از من خالی شده و تمام ادراک های دنیا هم از من خالی اند. مضحک شده ام. با این همه می دانم وجود دارم، که من این جا هستم.

او در اوج سرخوشی است و من برایش کسی هستم که انگار هیچ وقت به او برنخورده ام؛ او یکهو از من خالی شده و تمام ادراک های دنیا هم از من خالی اند. مضحک شده ام. با این همه می دانم وجود دارم، که من این جا هستم.

453

34

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.