بریدهای از کتاب جنایت و مکافات اثر فیودور داستایفسکی
1403/11/22
صفحۀ 205
《 می دانید آن استاد دانشگاه مسکویی شما به این سوال که چرا دست به جعل اسکناس زده چه جوابی داد؟ گفت:《 دیدم همه دارند از هر راه که شده پولدار می شوند، من هم خواستم یک شبه پولدار شوم.》من عین حرف هایش یادم نیست، اما از لا به لای حرف هاش پیدا بود که می خواسته مفت و مجانی ، تند و سریع ، بدون هیچ کار و کوشش به همه چیز برسد. ماها عادت کرده ایم به خرج دیگران زندگی کنیم؛ دیگران زحمت بکشند، جان بکنند، لقمه را بجوند و بگذارند توی دهن ما. روزی که ناقوس آزادی به صدا دربیاید، روزی که توده های عظیم خلق زنجیرهای بندگی را پاره کنند، آن وقت معلوم می شود که هر کس چند مرده حلاج است.》
《 می دانید آن استاد دانشگاه مسکویی شما به این سوال که چرا دست به جعل اسکناس زده چه جوابی داد؟ گفت:《 دیدم همه دارند از هر راه که شده پولدار می شوند، من هم خواستم یک شبه پولدار شوم.》من عین حرف هایش یادم نیست، اما از لا به لای حرف هاش پیدا بود که می خواسته مفت و مجانی ، تند و سریع ، بدون هیچ کار و کوشش به همه چیز برسد. ماها عادت کرده ایم به خرج دیگران زندگی کنیم؛ دیگران زحمت بکشند، جان بکنند، لقمه را بجوند و بگذارند توی دهن ما. روزی که ناقوس آزادی به صدا دربیاید، روزی که توده های عظیم خلق زنجیرهای بندگی را پاره کنند، آن وقت معلوم می شود که هر کس چند مرده حلاج است.》
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.