بریدهای از کتاب سووشون اثر سیمین دانشور
1403/11/2
صفحۀ 50
یوسف با پسرش درباره کره اسبش حرف میزند: دوست داشتن که عیب نیست باباجان! دوست داشتن دل آدم را روشن میکند. اما کینه و نفرت دل آدم را سیاه میکند. اگر از حالا دلت به محبت انس گرفت بزرگ هم که شدی آمادهء دوست داشتن چیزهای خوب و زیبای این دنیا هستی. دل آدم عین یک باغچه پر از غنچه است، اگر با محبت غنچهها را آب دادی باز میشوند. اگر نفرت ورزیدی غنچهها پلاسیده میشوند. آدم باید بداند که نفرت و کینه برای خوبی و زیبایی نیست. برای زشتی و بیشرفی و بیانصافی است. اینجور نفرت علامت عشق به شرف و حق است. آخر فصل سوم.
یوسف با پسرش درباره کره اسبش حرف میزند: دوست داشتن که عیب نیست باباجان! دوست داشتن دل آدم را روشن میکند. اما کینه و نفرت دل آدم را سیاه میکند. اگر از حالا دلت به محبت انس گرفت بزرگ هم که شدی آمادهء دوست داشتن چیزهای خوب و زیبای این دنیا هستی. دل آدم عین یک باغچه پر از غنچه است، اگر با محبت غنچهها را آب دادی باز میشوند. اگر نفرت ورزیدی غنچهها پلاسیده میشوند. آدم باید بداند که نفرت و کینه برای خوبی و زیبایی نیست. برای زشتی و بیشرفی و بیانصافی است. اینجور نفرت علامت عشق به شرف و حق است. آخر فصل سوم.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.