بریده‌ای از کتاب سلام بر ابراهیم: ادامه زندگینامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی اثر گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 31

همینطور که آرام حرکت می‌کرد به جلوی من اشاره کرد و گفت:«یه خورده یواش بریم تا از این آقا جلو نزنیم!» من برگشتم به سمتی که ابراهیم اشاره کرد. یک نفر کمی جلوتر از ما در حال حرکت بود که به خاطر معلولیت، پایش را روی زمین می‌کشید و آرام راه می‌رفت. ابراهیم گفت:«اگر ما تند از کنار او رد شوی می‌سوزد که نمی‌تواند مثل ما راه برود کمی آهسته برویم تا او ناراحت نشود.»

همینطور که آرام حرکت می‌کرد به جلوی من اشاره کرد و گفت:«یه خورده یواش بریم تا از این آقا جلو نزنیم!» من برگشتم به سمتی که ابراهیم اشاره کرد. یک نفر کمی جلوتر از ما در حال حرکت بود که به خاطر معلولیت، پایش را روی زمین می‌کشید و آرام راه می‌رفت. ابراهیم گفت:«اگر ما تند از کنار او رد شوی می‌سوزد که نمی‌تواند مثل ما راه برود کمی آهسته برویم تا او ناراحت نشود.»

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.