بریده‌ای از کتاب کشمکش اثر لیزاجی. اسمیت

بریدۀ کتاب

صفحۀ 125

کلودیا به آرامی به من نگاه کرد و گفت: "او هرگز نمی‌گذارد ما آزاد شویم، لوئیس. تنها راه، رهایی از اوست." در چشمانش آتشی بود که هم کودکانه بود و هم هزار ساله؛ و من می‌دانستم که تصمیمش برگشت‌ناپذیر است.

کلودیا به آرامی به من نگاه کرد و گفت: "او هرگز نمی‌گذارد ما آزاد شویم، لوئیس. تنها راه، رهایی از اوست." در چشمانش آتشی بود که هم کودکانه بود و هم هزار ساله؛ و من می‌دانستم که تصمیمش برگشت‌ناپذیر است.

29

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.