بریدۀ کتاب

سیدارتها
بریدۀ کتاب

صفحۀ 162

وقتی کسی چیزی را می‌جوید، بسیار پیش می‌آید که چشمش جز به مطلوب خود باز نیست و به این سبب نمی‌تواند چیزی بیابد و به دل راه دهد، زیرا جز به آنچه می‌جوید فکر نمی‌کند. مقصودی پیش نظر دارد و در بند افسون آن است.جویندگی همان داشتن مقصود است. حال آنکه یافتن زمانی محقق می‌شود که از هدف آزاد باشی و دل را گشوده بداری. تو ای راهب ارجمند، شاید به راستی جوینده باشی زیرا در تلاش برای دست یافتن به مقصود، بسیاری از چیزهای پیش چشمانت را نمی‌بینی.

وقتی کسی چیزی را می‌جوید، بسیار پیش می‌آید که چشمش جز به مطلوب خود باز نیست و به این سبب نمی‌تواند چیزی بیابد و به دل راه دهد، زیرا جز به آنچه می‌جوید فکر نمی‌کند. مقصودی پیش نظر دارد و در بند افسون آن است.جویندگی همان داشتن مقصود است. حال آنکه یافتن زمانی محقق می‌شود که از هدف آزاد باشی و دل را گشوده بداری. تو ای راهب ارجمند، شاید به راستی جوینده باشی زیرا در تلاش برای دست یافتن به مقصود، بسیاری از چیزهای پیش چشمانت را نمی‌بینی.

17

26

(0/1000)

نظرات

من خیلی وقت میخوام  این کتاب بخونم  ولی هنوز وقت نکردم  چطوره کتابی هست به نظر شما
3

0

همین یادداشتی که ازش گذاشتم کل کتاب ادبیاتش به همین شکله ببین میتونی باهاش ارتباط بگیری. داستانشم چنگی به دل نمیزد واسه من راستشو بخوایی 

1

فکر میکنم هر کتابی باید در زمان خاص خودش خونده بشه تا تاثیر گذار باشه
@BehzadArtmim 

0

منطقیه ‌. شاید من دیگه مسئله سرگردانی و و اینکه معنی زندگی چیه و باید چیکار کنیم برام حل شدست واسه همین زیاد به نظرم جالب نبود.
@omid...abd 

1