بریده‌ای از کتاب بیگانه اثر آلبر کامو

بریدۀ کتاب

صفحۀ 86

همین موقع متوجه ردیف صورت‌هایی شدم که رو‌به‌رویم بودند.همه‌اشان نگاهم می‌کردند. فقط همین یک حس را داشتم: نشسته بودم در تراموا رو‌به‌روی یک ردیف صندلی و همه‌ی آن مسافرهای ناشناس به من تازه وارد نگاه می‌کردند ببینند من دیگر چجور جانور مسخره ای هستم.

همین موقع متوجه ردیف صورت‌هایی شدم که رو‌به‌رویم بودند.همه‌اشان نگاهم می‌کردند. فقط همین یک حس را داشتم: نشسته بودم در تراموا رو‌به‌روی یک ردیف صندلی و همه‌ی آن مسافرهای ناشناس به من تازه وارد نگاه می‌کردند ببینند من دیگر چجور جانور مسخره ای هستم.

1

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.