بریده‌ای از کتاب آفتاب در محراب: چهارده خورشید، یک آفتاب اثر بهزاد دانشگر

بریدۀ کتاب

صفحۀ 81

جنگ صفین، گرمای ظهر و سنگینی زره. بدن ها عرق ریزان و خسته، اما هر دو سـپاه هنوز شمشــیر می زدنــــد. امیرالمؤمنین﴿ع﴾ گاه و بی گاه به خورشید نگاه می کرد. ابن عباس پرسید: «ای امیرمؤمنان، چرا دست از جنگ می کشی و به آسمان نگاه می کنی؟» فرمود: «به خورشید و حرکتش نگاه می کنم تا وقت نماز را بدانم و نماز اول وقت را از دست ندهم.» دوباره پرســید: «توی جنگ که فقط باید به جنگ فکر کرد، شما به نماز اول وقت فکر می کنید؟» فرمـود: «ما برای چه بـا آنان می جنگیم؟ غیر از این اســــت که برای نماز جنگ می کنیم؟»

جنگ صفین، گرمای ظهر و سنگینی زره. بدن ها عرق ریزان و خسته، اما هر دو سـپاه هنوز شمشــیر می زدنــــد. امیرالمؤمنین﴿ع﴾ گاه و بی گاه به خورشید نگاه می کرد. ابن عباس پرسید: «ای امیرمؤمنان، چرا دست از جنگ می کشی و به آسمان نگاه می کنی؟» فرمود: «به خورشید و حرکتش نگاه می کنم تا وقت نماز را بدانم و نماز اول وقت را از دست ندهم.» دوباره پرســید: «توی جنگ که فقط باید به جنگ فکر کرد، شما به نماز اول وقت فکر می کنید؟» فرمـود: «ما برای چه بـا آنان می جنگیم؟ غیر از این اســــت که برای نماز جنگ می کنیم؟»

6

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.