بریده‌ای از کتاب به قلبش اشاره کرد: روایتی از داستان زندگی حضرت خدیجه (س) اثر حبیبه آقایی پور

خاتون

خاتون

1404/5/23

بریدۀ کتاب

صفحۀ 52

زنها یکی یکی مرا در آغوش گرفتند و تبریک گفتند صدای کِل کشیدن و هلهله بلند بود.صفیه در حالی که برای محمد شعر می‌خواند او را به این سوی پرده آورد.عطر او همه جا را گرفت و بوی عود و گلاب گم شد.امین لحظه ای سربلند کرد و نگاهم کرد.با چشمانی که می‌خندید و نگاهی که دریایی از عشق به قلبم می‌ریخت.

زنها یکی یکی مرا در آغوش گرفتند و تبریک گفتند صدای کِل کشیدن و هلهله بلند بود.صفیه در حالی که برای محمد شعر می‌خواند او را به این سوی پرده آورد.عطر او همه جا را گرفت و بوی عود و گلاب گم شد.امین لحظه ای سربلند کرد و نگاهم کرد.با چشمانی که می‌خندید و نگاهی که دریایی از عشق به قلبم می‌ریخت.

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.