بریده‌ای از کتاب دشت سوزان اثر خوان رولفو

بریدۀ کتاب

صفحۀ 119

« تو داری به ما میگویی که از لووینا برویم، چون فکر می‌کنی به اندازه کافی بیخود و بی‌جهت گرسنگی کشیده‌ایم. اما اگر از اینجا برویم، مرده‌های‌مان را چه کسی برایمان می‌آورد؟ آن ها اینجا هستند و ما نمی‌توانیم تنهایشان بگذاریم.» ... آنها هنوز آنجا هستند... گوشت کهور خشک را می‌جوند و آب دهانشان را قورت می‌دهند تا گرسنگی‌شان رفع شود...

« تو داری به ما میگویی که از لووینا برویم، چون فکر می‌کنی به اندازه کافی بیخود و بی‌جهت گرسنگی کشیده‌ایم. اما اگر از اینجا برویم، مرده‌های‌مان را چه کسی برایمان می‌آورد؟ آن ها اینجا هستند و ما نمی‌توانیم تنهایشان بگذاریم.» ... آنها هنوز آنجا هستند... گوشت کهور خشک را می‌جوند و آب دهانشان را قورت می‌دهند تا گرسنگی‌شان رفع شود...

12

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.