بریدهای از کتاب سالیان اثر سجاد سامانی
1403/9/16
صفحۀ 25
با دیدنت ای خاطرهی خوش، همگان را از خاطره خویش زدودیم و ندیدی ای دلزده از سردی آغوش زمانه ما اینهمه آغوش گشودیم و ندیدی چون گرد که پنهان شده از گردش چشمت هستیم و نمیبینی، بودیم و ندیدی
با دیدنت ای خاطرهی خوش، همگان را از خاطره خویش زدودیم و ندیدی ای دلزده از سردی آغوش زمانه ما اینهمه آغوش گشودیم و ندیدی چون گرد که پنهان شده از گردش چشمت هستیم و نمیبینی، بودیم و ندیدی
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.