بریده‌ای از کتاب سالیان اثر سجاد سامانی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 25

با دیدنت ای خاطره‌ی خوش، همگان را از خاطره خویش زدودیم و ندیدی ای دلزده از سردی آغوش زمانه ما اینهمه آغوش گشودیم و ندیدی چون گرد که پنهان شده از گردش چشمت هستیم و نمی‌بینی، بودیم و ندیدی

با دیدنت ای خاطره‌ی خوش، همگان را از خاطره خویش زدودیم و ندیدی ای دلزده از سردی آغوش زمانه ما اینهمه آغوش گشودیم و ندیدی چون گرد که پنهان شده از گردش چشمت هستیم و نمی‌بینی، بودیم و ندیدی

46

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.