بریدهای از کتاب حاجی بصیر: قصه فرماندهان "سردار شهید حاج حسین بصیر" اثر امیرحسین انبارداران
1403/12/21
صفحۀ 71
... آخر، انگشتانت هم که بریده است. حالا با قول دیگرم چه کنم که آن هم شدنی نیست؟ این چه وصیتی بود:« وقتی پیکرم را تشییع می کنید، دستم را از تابوت بیرون بیاورید تا آن کسانی که می گفتند حسین بصیر از جبهه پول می ریزد داخل کوله پشتیاش و برای زن و بچهاش میآورد، ببینید در دستم چیزی نیست و پاک پاک است... .»
... آخر، انگشتانت هم که بریده است. حالا با قول دیگرم چه کنم که آن هم شدنی نیست؟ این چه وصیتی بود:« وقتی پیکرم را تشییع می کنید، دستم را از تابوت بیرون بیاورید تا آن کسانی که می گفتند حسین بصیر از جبهه پول می ریزد داخل کوله پشتیاش و برای زن و بچهاش میآورد، ببینید در دستم چیزی نیست و پاک پاک است... .»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.