بریده‌ای از کتاب کتاب تابستان اثر تووه یانسون

Hannah

Hannah

1404/4/31

بریدۀ کتاب

صفحۀ 65

سوفیا جیغ کشید و پایش را به زمین کوبید: « احترام گذاشتن یعنی چه؟» مادربزرگ داد زد: «یعنی بگذاریم دیگران هر طور که می‌خواهند فکر کنند. به جهنم! من می‌گذارم تو به وجود شیطان اعتقاد داشته باشی. به شرطی که انتظار نداشته باشی من هم اعتقاد داشته باشم.»

سوفیا جیغ کشید و پایش را به زمین کوبید: « احترام گذاشتن یعنی چه؟» مادربزرگ داد زد: «یعنی بگذاریم دیگران هر طور که می‌خواهند فکر کنند. به جهنم! من می‌گذارم تو به وجود شیطان اعتقاد داشته باشی. به شرطی که انتظار نداشته باشی من هم اعتقاد داشته باشم.»

9

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.