بریدهای از کتاب کاندید اثر ولتر
1404/2/12
صفحۀ 80
من شهری ندیده ام که ویرانی شهر مجاور را نخواهد یا خانواده ای که خواستار نابودی خانواده ای دیگر نباشد. همه جا مستضعفان از مقتدران بیزارند اما جلویشان پیشانی به خاک میسایند و مقتدران نیز با آنان مانند رمه هایی رفتار میکنند که پشم و گوشتشان فروختنی است. یک میلیون آدمکش به خدمت ارتش درآمدهاند از این سو به آن سوی اروپا میدوند، با نظم و قاعده دست به قتل و غارت میزنند تا امرار معاش کنند، چون شغلی شریف تر از این سراغ ندارند؛ و در شهرهایی که به ظاهر از نعمت صلح برخوردارند و در آنها هنر رونق دارد، آن قدر که آدمیان از حسد، جلب نظر و تشویش آسیب میبینند شهری در محاصره از آفات و بلاها نمیبیند.
من شهری ندیده ام که ویرانی شهر مجاور را نخواهد یا خانواده ای که خواستار نابودی خانواده ای دیگر نباشد. همه جا مستضعفان از مقتدران بیزارند اما جلویشان پیشانی به خاک میسایند و مقتدران نیز با آنان مانند رمه هایی رفتار میکنند که پشم و گوشتشان فروختنی است. یک میلیون آدمکش به خدمت ارتش درآمدهاند از این سو به آن سوی اروپا میدوند، با نظم و قاعده دست به قتل و غارت میزنند تا امرار معاش کنند، چون شغلی شریف تر از این سراغ ندارند؛ و در شهرهایی که به ظاهر از نعمت صلح برخوردارند و در آنها هنر رونق دارد، آن قدر که آدمیان از حسد، جلب نظر و تشویش آسیب میبینند شهری در محاصره از آفات و بلاها نمیبیند.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.