بریدهای از کتاب کاهن معبد جینجا، داستان سفر ژاپن اثر یامین پور
1404/2/23
صفحۀ 35
[...] و جهان، با این فراخناکیِ تنگ، با این وسعتِ حقیر، با این بلندای پست، گویی که از ابتدا هیچ نبوده است و انسان سعی بلیغ کرده تا بودش کند و دست آخر ناتوان و نالان، با درک گمبودگی خویش، افسرده بر لبهٔ تاریخ نشست تا اصلِ اصلِ اصلِ زندگیاش پس از مرگ آغاز شود. این است سرنوشت کوتهبین انسانی که عشق را باور نکرد و سفر را به هیچ انگاشت. گمبودگی، سرنوشت محتوم انسان در سرزمین تبعید است. انسان نفیِ بلد شد؛ چون رسم بودنِ در هستی را نیاموخته بود و تا راه سفر در نفس خود را نیاموزد، به موطنش بازگردانده نخواهد شد. دریغ که انسانِ امروز، انسان یاوهٔ گردنفرازِ ناشکیب، که با ابزارهای هولانگیزش آفاق را می تازد و در هم می پیچید، همچنان بیچاره از اذن ورود به سفر انفسی است[...]. از میان هزار هزار حرفه و مشغله، انتخاب من مسافر بودن است. مسافر بودن یعنی در هیچ کاری متوقف نماندن، یعنی اهل همهجا و ساکن هیچجا، یعنی در تب و تاب روزگار گذراندن، گذاشتن و گذشتن.
[...] و جهان، با این فراخناکیِ تنگ، با این وسعتِ حقیر، با این بلندای پست، گویی که از ابتدا هیچ نبوده است و انسان سعی بلیغ کرده تا بودش کند و دست آخر ناتوان و نالان، با درک گمبودگی خویش، افسرده بر لبهٔ تاریخ نشست تا اصلِ اصلِ اصلِ زندگیاش پس از مرگ آغاز شود. این است سرنوشت کوتهبین انسانی که عشق را باور نکرد و سفر را به هیچ انگاشت. گمبودگی، سرنوشت محتوم انسان در سرزمین تبعید است. انسان نفیِ بلد شد؛ چون رسم بودنِ در هستی را نیاموخته بود و تا راه سفر در نفس خود را نیاموزد، به موطنش بازگردانده نخواهد شد. دریغ که انسانِ امروز، انسان یاوهٔ گردنفرازِ ناشکیب، که با ابزارهای هولانگیزش آفاق را می تازد و در هم می پیچید، همچنان بیچاره از اذن ورود به سفر انفسی است[...]. از میان هزار هزار حرفه و مشغله، انتخاب من مسافر بودن است. مسافر بودن یعنی در هیچ کاری متوقف نماندن، یعنی اهل همهجا و ساکن هیچجا، یعنی در تب و تاب روزگار گذراندن، گذاشتن و گذشتن.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.