بریدهای از کتاب انسان موجودی یکروزه و قصه های دیگری از روان درمانی اثر اروین دی. یالوم
1404/2/4
صفحۀ 187
هلنا: من الان زندگی نمیکنم. ظاهرا دارم اونو به تعویق می اندازم. در اتفاقی که در حال حاضر برام میفته، خبری از طعم و تجربه زندگی نیست. و من زیر بار چیزا خم شدم: لباسا، ملافه ها، چراغای زیادی، دست کش بیس بال، چوبای گلف، چادر و کیسه خواب.
هلنا: من الان زندگی نمیکنم. ظاهرا دارم اونو به تعویق می اندازم. در اتفاقی که در حال حاضر برام میفته، خبری از طعم و تجربه زندگی نیست. و من زیر بار چیزا خم شدم: لباسا، ملافه ها، چراغای زیادی، دست کش بیس بال، چوبای گلف، چادر و کیسه خواب.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.