بریدۀ کتاب
1403/1/12
صفحۀ 38
حداقلِ غذا، حداکثرِ قدرت با روزه و با مطالعه زندگی و سیره معصومین علیهم السلام باید به شما ثابت شود که با حداقلِ غذا حداکثرِ قدرت را میتوانید داشته باشید، به شرطی که داستان آن باغبان و قضیة زنبور و مار فراموش نشود، نگویی نه این حرفها بی خودی است، من اگر خیلی غذا نخورم میمیرم، آن وقت مطمئن باش واقعاً میمیری. شما از روزه و انصراف از غذا، حقایق غیبی طلب کنید تا همان حقایق نصیب شما شود، اصلاً روزه برای همین است. شما موجودی غیر مادی هستید، موجود غیر مادی اگر به ماده نظر داشته باشد به این جهت است که فعلاً منزلش ماده است، من و شما یک موجود غیر مادی هستیم. منزل اصلی موجود غیر مادی کجاست؟ مسلّماً منزل اصلی انسان غیب است، شما نظرتان را از این ماده کم کنید خودتان را در عالم غیب می بینید. شما همه جایی هستید، اما فعلاً نظرتان کجاست؟ به ماده بدن. حالا اگر بخواهید خودتان را در عالم غیب حس کنید باید نظرتان را از ماده کم کنید، شما جنستان از جنس غیب است و لذا خودتان را در عالَم غیب حسّ میکنید. مولوی همین را در اول مثنوی میگوید که: بشنو از نی، چون حکایت میکند از جداییها شکایت میکند یعنی همة حرف انسانها وقتی در عمق آن بروی، ناله ای است از این که از آن مقام مجرد غیبی جدا شده اند. حالا روزه کمک میکند که لااقل به آن عالَم سری بزنیم.
حداقلِ غذا، حداکثرِ قدرت با روزه و با مطالعه زندگی و سیره معصومین علیهم السلام باید به شما ثابت شود که با حداقلِ غذا حداکثرِ قدرت را میتوانید داشته باشید، به شرطی که داستان آن باغبان و قضیة زنبور و مار فراموش نشود، نگویی نه این حرفها بی خودی است، من اگر خیلی غذا نخورم میمیرم، آن وقت مطمئن باش واقعاً میمیری. شما از روزه و انصراف از غذا، حقایق غیبی طلب کنید تا همان حقایق نصیب شما شود، اصلاً روزه برای همین است. شما موجودی غیر مادی هستید، موجود غیر مادی اگر به ماده نظر داشته باشد به این جهت است که فعلاً منزلش ماده است، من و شما یک موجود غیر مادی هستیم. منزل اصلی موجود غیر مادی کجاست؟ مسلّماً منزل اصلی انسان غیب است، شما نظرتان را از این ماده کم کنید خودتان را در عالم غیب می بینید. شما همه جایی هستید، اما فعلاً نظرتان کجاست؟ به ماده بدن. حالا اگر بخواهید خودتان را در عالم غیب حس کنید باید نظرتان را از ماده کم کنید، شما جنستان از جنس غیب است و لذا خودتان را در عالَم غیب حسّ میکنید. مولوی همین را در اول مثنوی میگوید که: بشنو از نی، چون حکایت میکند از جداییها شکایت میکند یعنی همة حرف انسانها وقتی در عمق آن بروی، ناله ای است از این که از آن مقام مجرد غیبی جدا شده اند. حالا روزه کمک میکند که لااقل به آن عالَم سری بزنیم.
1
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.