بریده‌ای از کتاب وقتی نیچه گریست اثر اروین دی. یالوم

بریدۀ کتاب

صفحۀ 77

به کتاب نوشتن فکر نمی‌کردم، بلکه در فکر خواندن این کتاب‌ها بودم. اوه، فرستادن این همه اطلاعات به داخل مغز آن هم از یک روزنه‌ی سه میلیمتری وسط عنبیه چه مشقت بی‌پایانی است. برویر لبخند زد:《 چه دیدگاه جالبی! فکرش را بکن، عصاره‌ی تغلیظ شده و تصفیه شده شوپنهاور و اسپینوزا، از طریق مردمک چشم و از مسیر عصب بینایی به بخش پس سری مغز ما منتقل می‌شود. کاش می‌شد با چشمانم همه چیز را ببلعم من همیشه برای یک مطالعه‌ی جدی خسته ام.》

به کتاب نوشتن فکر نمی‌کردم، بلکه در فکر خواندن این کتاب‌ها بودم. اوه، فرستادن این همه اطلاعات به داخل مغز آن هم از یک روزنه‌ی سه میلیمتری وسط عنبیه چه مشقت بی‌پایانی است. برویر لبخند زد:《 چه دیدگاه جالبی! فکرش را بکن، عصاره‌ی تغلیظ شده و تصفیه شده شوپنهاور و اسپینوزا، از طریق مردمک چشم و از مسیر عصب بینایی به بخش پس سری مغز ما منتقل می‌شود. کاش می‌شد با چشمانم همه چیز را ببلعم من همیشه برای یک مطالعه‌ی جدی خسته ام.》

3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.