بریده‌ای از کتاب شب های روشن اثر فیودور داستایفسکی

مریم

مریم

1404/5/9

بریدۀ کتاب

صفحۀ 68

"آن جاست که از رویاهای خود بیرون می‌آید، نگاه می‌کند و با تعجب می‌بیند که شامش را هم خورده و درحالی که کاملاً در رویا بوده است؛ اتاقش تاریک است و خلأ و غم به قلبش فشار می‌آورد. تمامی دنیای خیالی پیرامونش فرو می‌پاشد، پودر می‌شود و بدون هیچ اثر و هیچ صدایی مثل یک رویا محو می‌گردد، در حالی که او نمی‌تواند به خاطر بیاورد که در رؤیای چه چیزی بوده است."

"آن جاست که از رویاهای خود بیرون می‌آید، نگاه می‌کند و با تعجب می‌بیند که شامش را هم خورده و درحالی که کاملاً در رویا بوده است؛ اتاقش تاریک است و خلأ و غم به قلبش فشار می‌آورد. تمامی دنیای خیالی پیرامونش فرو می‌پاشد، پودر می‌شود و بدون هیچ اثر و هیچ صدایی مثل یک رویا محو می‌گردد، در حالی که او نمی‌تواند به خاطر بیاورد که در رؤیای چه چیزی بوده است."

25

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.