بریدهای از کتاب الکس رایدر: موج مرگ اثر آنتونی هوروویتس
1403/10/19
صفحۀ 193
مکثی برقرار شد و هر دو به هم خیره شدند. الکس:« تو یان رایدر رو کشتی،اون عموی من بود» «من خیلی ها رو کشتم» «یک روز تو را میکشم» لبخند زد و گفت « خیلی ها سعی کردند، باور کن. بهتر است برگردی به مدرسه و زندگیت. کشتن کار بزرگتراست و تو هنوز یک بچه ای.»
مکثی برقرار شد و هر دو به هم خیره شدند. الکس:« تو یان رایدر رو کشتی،اون عموی من بود» «من خیلی ها رو کشتم» «یک روز تو را میکشم» لبخند زد و گفت « خیلی ها سعی کردند، باور کن. بهتر است برگردی به مدرسه و زندگیت. کشتن کار بزرگتراست و تو هنوز یک بچه ای.»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.