بریدهای از کتاب زخم های پولادین اثر ویکتوریا آویارد
6 روز پیش
صفحۀ 69
وقتی به در می رسیم می گویم :«تعجبی ندارد که جزو سرباز خندق نیستی . توی خطوط جبهه به شاعر احتیاجی نیست .» مردک بیشعور عملاً به من چشمک می زند .« خب قرار که نیست همون وحشی باشیم.»
وقتی به در می رسیم می گویم :«تعجبی ندارد که جزو سرباز خندق نیستی . توی خطوط جبهه به شاعر احتیاجی نیست .» مردک بیشعور عملاً به من چشمک می زند .« خب قرار که نیست همون وحشی باشیم.»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.