بریدۀ کتاب
1403/5/6
5.0
0
صفحۀ 140
کلئوپاترا آهسته گفت: -ترسیدم،فکر می کردم مرده ای. -اگر مرده بودم،غمگین می شدی؟ کلئوپاترا پاسخ داد: -باور نمی کنی؟من مهر تو را به دل گرفته ام. و این سخن اصلا دروغ نبود-شگفتا،مرا چه می شود؟این چه احساس ناخواسته ای است؟ سزار لبخند زد و گفت: -نزدیکتر بیا،گربهٔ ملوس.
کلئوپاترا آهسته گفت: -ترسیدم،فکر می کردم مرده ای. -اگر مرده بودم،غمگین می شدی؟ کلئوپاترا پاسخ داد: -باور نمی کنی؟من مهر تو را به دل گرفته ام. و این سخن اصلا دروغ نبود-شگفتا،مرا چه می شود؟این چه احساس ناخواسته ای است؟ سزار لبخند زد و گفت: -نزدیکتر بیا،گربهٔ ملوس.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.