بریدهای از کتاب بیست و یک داستان از نویسندگان معاصر فرانسه اثر ابوالحسن نجفی
5 روز پیش
صفحۀ 309
نیکولا یک روز نقل میکرد که در برتانی دیده بوده است که بچهها یک مرغ دریایی را گرفتند و با صابون مارسی تنش را شستند و ولش کردند. همین که پرنده روی دریا نشست، چون بال و پرش چربی نداشت، یکهو توی آب فرو رفت و دیگر بالا نیامد. نیکولا میگفت که بیاعتنایی چربی روح است. مانع میشود که آدم غرق بشود. وقتی که به دیگران خیلی اهمیت بدهیم دیوانه میشویم. و همچنین به خودمان.
نیکولا یک روز نقل میکرد که در برتانی دیده بوده است که بچهها یک مرغ دریایی را گرفتند و با صابون مارسی تنش را شستند و ولش کردند. همین که پرنده روی دریا نشست، چون بال و پرش چربی نداشت، یکهو توی آب فرو رفت و دیگر بالا نیامد. نیکولا میگفت که بیاعتنایی چربی روح است. مانع میشود که آدم غرق بشود. وقتی که به دیگران خیلی اهمیت بدهیم دیوانه میشویم. و همچنین به خودمان.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.