بریدهای از کتاب مردی به نام اوه اثر فردریک بکمن
4 روز پیش
صفحۀ 359
مرگ مسئله ی عجیبی است. آدم ها در کل عمرشان جوری زندگی میکنند که انگار مرگ اصلا وجود ندارد، در صورتی که بیشتر وقت ها مهمترین دلیل زندگی است. بعضی ها آنقدر زود متوجه حضور مرگ میشوند که با شور و هیجان بیشتر، با لجبازی یا با دیوانه بازی بیشتر زندگی میکنند. بعضی ها باید حضور مداوم مرگ را حس کنند تا بفهمند نقطه ی مقابلشان چیست. بعضی ها آنقدر درگیرش هستند که حتی قبل از اینکه اولشان سر برسد، توی اتاق انتظار نشسته اند. ما از مرگ میترسیم ولی ترس واقعی بیشترمان این است که شتر در خانه ی شخص دیگری بخوابد. همیشه بزرگترین ترسمان از این است که مرگ سراغمان نیاید و در این دنیا تک و تنها بمانیم.
مرگ مسئله ی عجیبی است. آدم ها در کل عمرشان جوری زندگی میکنند که انگار مرگ اصلا وجود ندارد، در صورتی که بیشتر وقت ها مهمترین دلیل زندگی است. بعضی ها آنقدر زود متوجه حضور مرگ میشوند که با شور و هیجان بیشتر، با لجبازی یا با دیوانه بازی بیشتر زندگی میکنند. بعضی ها باید حضور مداوم مرگ را حس کنند تا بفهمند نقطه ی مقابلشان چیست. بعضی ها آنقدر درگیرش هستند که حتی قبل از اینکه اولشان سر برسد، توی اتاق انتظار نشسته اند. ما از مرگ میترسیم ولی ترس واقعی بیشترمان این است که شتر در خانه ی شخص دیگری بخوابد. همیشه بزرگترین ترسمان از این است که مرگ سراغمان نیاید و در این دنیا تک و تنها بمانیم.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.