بریده‌ای از کتاب سووشون اثر سیمین دانشور

MwBy

MwBy

1403/12/18

بریدۀ کتاب

صفحۀ 196

یوسف می‌گفت:«برای پدران ما آسانتر بود و اگر ما نجنبیم برای پسران ما سخت‌تر می‌شود.....» ملک‌رستم گفت:«هیچ کاری هم که نتوانیم بکنیم به بچه‌هایمان راه را نشان داده‌ایم‌.» ملک‌سهراب گفت:«اگر من یک تن باشم و تنها و دشمن باهم باشد و هزارتا به میدان پشت نمی‌کنم.» ملک‌رستم گفت:«‌‌و تا هراران سال خون همه، به کین ما خواهد جوشید.»جامش را سرکشید و ادامه داد:«خون سیاووشان!»

یوسف می‌گفت:«برای پدران ما آسانتر بود و اگر ما نجنبیم برای پسران ما سخت‌تر می‌شود.....» ملک‌رستم گفت:«هیچ کاری هم که نتوانیم بکنیم به بچه‌هایمان راه را نشان داده‌ایم‌.» ملک‌سهراب گفت:«اگر من یک تن باشم و تنها و دشمن باهم باشد و هزارتا به میدان پشت نمی‌کنم.» ملک‌رستم گفت:«‌‌و تا هراران سال خون همه، به کین ما خواهد جوشید.»جامش را سرکشید و ادامه داد:«خون سیاووشان!»

13

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.