بریدۀ کتاب

سهراب سپهری: شعر زمان ما
بریدۀ کتاب

صفحۀ 219

من که از باز ترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم حرفی از جنس زمان نشنیدم . هیچ چشمی، عاشقانه به زمین خیره نبود . کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد . هیچکس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت ...

من که از باز ترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم حرفی از جنس زمان نشنیدم . هیچ چشمی، عاشقانه به زمین خیره نبود . کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد . هیچکس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت ...

5

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.