بریده‌ای از کتاب صد نامه عاشقانه اثر نزار قبانی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 136

از بیروت می‌پرسی،از خیابان‌ها،میدان‌ها، قهوه‌خانه‌ها و رستوران‌هایش از بندرش و کشتی های بخار اما همه‌ی اینها در چشمانِ توست چشم ببندی اگر، بیروت گم میشود. و من چرا از شهر‌ها و سرزمین‌ها حرف می‌زنم؟ تو شهر منی. چهره ات وطن من است صدایت وطن من است و گودی دست‌های کوچکت، سرزمین من. در این شهر زاده شده‌ام و در این شهر می‌خواهم بمیرم.

از بیروت می‌پرسی،از خیابان‌ها،میدان‌ها، قهوه‌خانه‌ها و رستوران‌هایش از بندرش و کشتی های بخار اما همه‌ی اینها در چشمانِ توست چشم ببندی اگر، بیروت گم میشود. و من چرا از شهر‌ها و سرزمین‌ها حرف می‌زنم؟ تو شهر منی. چهره ات وطن من است صدایت وطن من است و گودی دست‌های کوچکت، سرزمین من. در این شهر زاده شده‌ام و در این شهر می‌خواهم بمیرم.

37

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.