بریده‌ای از کتاب فارنهایت 451 اثر ری بردبری

بریدۀ کتاب

صفحۀ 159

پدربزرگم میگفت، هر کسی باید وقت مردن یه چیزی پشت سرش باقی بزاره، یه بچه یا یه کتاب یا یه نقاشی یا یه خونه یا یه دیوار یا یه جفت کفش. یا یه باغ سر سبز. یه چیزی که دستات یه جوری لمسش کرده باشه. اینجوری وقتی مردی روحت یه جایی برای رفتن داره و وقتی مردم به اون درخت یا گلی که کاشتی نگاه میکنن، تورو میبینن.

پدربزرگم میگفت، هر کسی باید وقت مردن یه چیزی پشت سرش باقی بزاره، یه بچه یا یه کتاب یا یه نقاشی یا یه خونه یا یه دیوار یا یه جفت کفش. یا یه باغ سر سبز. یه چیزی که دستات یه جوری لمسش کرده باشه. اینجوری وقتی مردی روحت یه جایی برای رفتن داره و وقتی مردم به اون درخت یا گلی که کاشتی نگاه میکنن، تورو میبینن.

35

30

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.