بریده‌ای از کتاب تجربه های جدید در کاشت موش و اختراع پلنگ (ماجراهای ریگو و رزا 2) (تصویرگر کاترین شرر) اثر لورنتس پائولی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 20

و من حتی بیشتر از لحظه ی طلوع خورشید تو را دوست دارم. وقتی که آخرین تکه اش از پشت تپه در میآید و بعد آزاد و گرد در آسمان قرار میگیرد. رزا تصمیم گرفت بگوید: «اوه بله من هم طلوع خورشید را دوست دارم اما فقط یک چیز هست که تقریبا آن را اندازه ی تو دوست دارم.» ریگو میخواست بداند. «چه چیزی را؟» رزا با صدای بلند گفت: «خودم را و چیزی هست که آن را از تو و خودم هم بیشتر دوست دارم.» ریگو هیجان زده :پرسید: «آن دیگر چیست؟ «ما.»

و من حتی بیشتر از لحظه ی طلوع خورشید تو را دوست دارم. وقتی که آخرین تکه اش از پشت تپه در میآید و بعد آزاد و گرد در آسمان قرار میگیرد. رزا تصمیم گرفت بگوید: «اوه بله من هم طلوع خورشید را دوست دارم اما فقط یک چیز هست که تقریبا آن را اندازه ی تو دوست دارم.» ریگو میخواست بداند. «چه چیزی را؟» رزا با صدای بلند گفت: «خودم را و چیزی هست که آن را از تو و خودم هم بیشتر دوست دارم.» ریگو هیجان زده :پرسید: «آن دیگر چیست؟ «ما.»

5

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.