بریده‌ای از کتاب در سینه ات نهنگی می تپد اثر عرفان نظرآهاری

زینب

زینب

22 ساعت پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 56

دیوارهای دنیا بلند است و من گاهی دلم را پرت می‌کنم آن طرف دیوار. به امید آنکه شاید درِ آن خانه باز شود. گاهی دلم را پرت می‌کنم آن طرف دیوار. آن طرف حیاط خانه‌ی خداست. و آن وقت هی در می‌زنم، در می‌زنم، در می‌زنم و می‌گویم: دلم افتاده توی حیاط شما. می‌شود دلم را پس بدهید؟

دیوارهای دنیا بلند است و من گاهی دلم را پرت می‌کنم آن طرف دیوار. به امید آنکه شاید درِ آن خانه باز شود. گاهی دلم را پرت می‌کنم آن طرف دیوار. آن طرف حیاط خانه‌ی خداست. و آن وقت هی در می‌زنم، در می‌زنم، در می‌زنم و می‌گویم: دلم افتاده توی حیاط شما. می‌شود دلم را پس بدهید؟

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.