بریده‌ای از کتاب دختری که در اعماق دریا افتاد اثر اکسی اوه

سارا

سارا

1403/5/7

بریدۀ کتاب

صفحۀ 300

"مینا!" شین منتظر است و یک دستش را به سمتم دراز کرده. دستش را میگیرم و با لبخندی به او میگویم: "بیا بریم خونه."

"مینا!" شین منتظر است و یک دستش را به سمتم دراز کرده. دستش را میگیرم و با لبخندی به او میگویم: "بیا بریم خونه."

46

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.