بریده‌ای از کتاب سال بلوا اثر عباس معروفی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 10

گفت: «مرا یادت هست؟» دویدم و در راه فکر کردم که من چه یادی دارم، چرا یادم به وسعت همه تاریخ است؟و چرا آدم ها در یاد من زندگی می‌کنند و من در یاد هیچ کس نیستم؟

گفت: «مرا یادت هست؟» دویدم و در راه فکر کردم که من چه یادی دارم، چرا یادم به وسعت همه تاریخ است؟و چرا آدم ها در یاد من زندگی می‌کنند و من در یاد هیچ کس نیستم؟

19

2

(0/1000)

نظرات

می‌گفت که
«من همانم که پسندید و پسندیده نشد...»
1

1

‌... (: 

0